نامه ای برای مدرسه هیوا
دختر زیبای من... نامه ای کوتاه برای دخترم که فردا نخستین گامهای خود را در راه علم و دانش در کلاس اول دبستان بر خواهد داشت. عزیزم هفت سال از نخستین دیدار عاشقانه ما می گذرد. در شش سال سعی کردم کودکی کنی و یاد بگیری. سعی کردم آنچنان که لیاقتش را داری برایت مادری کنم. با تو راه رفتن را دوباره آموختم. سخن گفتن را از تک تک واژه هایت. با هر مکش دهان کوچکت برای شیر خوردن محبت و انسانیت و فداکاری را در رگهای بدنت تزریق کردم. همراهت شش پاییز و بهار و تابستان و زمستان را دیدم. دنیا مکانی تکراری است فرزندم . اما تکرار این روزها با وجود تو زیباترین تکرر زندگیم است. دستهای کوچکت در دستهایم رشد کرد و نگاه دلنشینت مرا به یاد روزهای زیبای نوزادیت می اندا...